خب بالاخره تصمیمش رو گرفت.

می‌خواد یه مغازه باز کنه و توش چهارتا چیز بفروشه: (۱) نون، (۲) نون شیرین، (۳) پیتزا، و (۴) کیک. خودش قراره درستشون کنه. با آرد و شیر و تخم مرغ و شکر. دربارهٔ درست کردنشون هم خیلی نظر داره.

قراره یازده تا نون شیرین بپزه، یکی‌شو خودش بخوره و بقیه رو بفروشه به بقیه.

اول نظرش این بود که تو فرودگاه این بیزینس تازه‌اش رو باز کنه، ولی امروز که باهاش حرف می‌زدم نظرش عوض شده بود. می‌خواست همین جا تو شهر خودمون، نزدیک سوپرمارکت‌ها باشه.

#فسقل_مربوطه، با سه سال و نیم سن.

امشب با #فسقل_مربوطه یه سیستم جدید تاب برای لگو اختراع کردیم که فکر کنم باید به زودی بریم دانمارک براشون پرزنت کنیم و حق اختراعش رو بهشون بفروشیم 😉

وقتی از #فسقل_مربوطه پرسیدم تو مهدونک با بچه‌های دیگه به چه زبونی حرف می‌زنه، در حالی که اصرار داشت به #آلمانی جوابمو بده، انگار یه چیزی یادش نمی‌اومد. بعد از کلی مکث و مِن‌مِن، آروم ازم پرسید: بابا، «آلمانی» به آلمانی چی می‌شه؟

#روزانه #دیگه_هشتگش_قطعی_شد_صلواتی_ختم_کنید

می‌پرسم مامانو چند تا دوست داری؟
- سه تا!

بعد می‌پرسم بابا رو چند تا دوست داری؟
- نُه تا و نصفی!

من که ذوق‌مرگ شدم، به عنوان جمع‌بندی و برای این که میخ رو بکوبونم، ازش می‌پرسم: پس کی رو از همه بیشتر دوست داری؟
- [یه نگاه به من می‌کنه، یه نگاه به مامانش] مامانو!

#فسقل_مربوطه #دیگه_فکر_کنم_معلوم_شد_که #هشتگ_جدید_رو_چی_بذاریم

رادیوی WDR Maus که یکی از شبکه‌های دولتی #رادیو #آلمان برای کودکانه، الان یه آهنگی گذاشته با گیتار برقی و صدای دهشتناک (death growl)، خیلی نزدیک به سبک رامشتاین (!) که منِ ۳۷ ساله دارم از شنیدنش خوف می‌کنم، چه برسه به اون بچه‌های معصوم. حالا خوبه #فسقل_مربوطه بر حسب تصادف الان داره تو اتاق خودش بازی می‌کنه و این رو نمی‌شنوه.

نمی‌دونم واقعاً چند چند هستن با خودشون. این هم الان سنت آلمانیه که باید حفظ بشه یا چی؟

#موسیقی

از این به بعد تو خونه که عطسه می‌کنم، یک فسقل خوشگلی با صدای نازکش می‌گه «گزوندهایت!» (Gesundheit).

بله، #فسقل_مربوطه هی داره مرزها رو جابه‌جا می‌کنه! از سرعت یادگیری‌اش مخ آدم سوت می‌کشه! 😀

ازش می‌پرسم می‌دونی اسم این چیه؟ چیزی نمی‌گه.

می‌گم اسمش هست «اسب آبی»

می‌گه «نه!»

پس اسمش چیه؟

«اسمش هست اسب توسی!»

#حرف_حساب #فسقل_مربوطه #هشتگ_جدید_رو_چی_بذاریم