وقتی کلاس اول دبستان بودم، یادمه که توی مدرسه از ما پول جمع میکردند (بله، از ما دانشآموزهای یک مدرسهٔ دولتی در بخش نسبتاً فقیر شهر) برای کمک به ساخت مسجدی که قرار بود نماز جمعههای شهر کوچیکمون به زودی! توش برگزار بشه.
سی سال بعدش، یعنی دیروز، با تاکسی از کنار اون #مسجد رد شدم. در یک منطقهٔ مرکزی شهر و کنار خیابون اصلی.
ساختش هنوز تموم نشده، ولی میتونم تصور کنم که به همین بهانه چه جیبهایی پر نشده و چه مفاسد مالیای که شکل نگرفته. #فساد در مدیریت شهری #انزلی همیشه شگفتزدهام کرده و میکنه.